صبح دكتر رفته بود ترمينال براي بعد از ظهر بليط گرفته بود. گفتم رفته بود چون در تمام اين مدت من خواب بودم . اصلا سر آب نرفتم تا ساعت 1 كه آب ما تمام شده بود و دكتر آمد خانه كه ناهار بخورد .

ساعت 1 و نيم آژانس آمد و حركت به طرف ترمينال و ساعت 2 هم حركت به طرف تهران. راننده مان خوب آدمي بود جوان بود و به صورت تفريحي اين چند روزه ي گرماي تابستان را آمده بود توي خط تفرش_ تهران كار كند . گرما هم كه رفت ! دوباره مي رود به خط بندرعباس_تهران .

سه ساعت و نيم رسيديم تهران . فرشته شب كار است به همين خاطر زود رفت سر كار الان هم كه ساعت 7:42 دقيقه است بچه ها دارند نوار تعزيه ها را نگاه مي كنند كه عبد الله عمه فرستاده است براي ما . چند جا تويش بابا هست به همان خاطر نشسته اند پاش.

نوشته شده در: 1381-06-15 (22 سال 2 ماه 2 هفته پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس سابق PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک. تمرکزم بیشتر روی لاراول بود! الان از صفر مشغول مطالعات اقتصادی هستم.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

پست قبلی: پنج شنبه 14/6/1381
پست بعدی: شنبه 16/6/1381

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.