امروز دكتر صبح رفت سركار. من هم تا ساعت 9 خوابيدم. اندازه ي يك مسئله پاسكال حل كردم. آبجي شب مي رود سر كار. زهره ي خاله هم آمده است اينجا كه تا شب پيش ما باشد يكوقت دوري از بابا ما را نكشد نمي داند بنده ي خدا كه ما منتظريم كه او برود تا هر هر خنده ي ما برود بالا. آلان كه ساعت 1 و نيم بعد از ظهر است هر دو رفته اند خريد. شب من مي روم خانه خاله انشا الله فردا عازم تفرشيم. پنج شنبه همين هفته اربعين بابا است. من كه باور نمي كنم كه بابا رفته باشد. او بايد برگردد تا من جبران كنم. وضع من يكي خيلي خراب است. يك دقيقه همين طوري شانشي دم ظهر وصل شدم به اينترنت ديدم همشهري مون ايميل زده برام. دلم مي خواست جوابش را مي دادم ولي دوباره نتوانستم برم آنلاين. ازم خواسته بود كه بگويم مراسم اربعين بابا كجاست. ازش تشكر مي كنم.

نوشته شده در: 1381-05-21 (22 سال 3 ماه 1 هفته پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس سابق PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک. تمرکزم بیشتر روی لاراول بود! الان از صفر مشغول مطالعات اقتصادی هستم.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

پست قبلی: يكشنبه 20/5/1381
پست بعدی: سه شنبه 22/5/1381

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.