صبح دكتر رفت دنبال حقوق و اين جور چيزها. بعد زنگ زد ساعت 10 بود كه من فروشگاه فرهنگيانم كالابرگ 238 رو بردار بيار گوشي را گذاشت. بعد نگاه كه كرديم ديديم نداريم بالاجبار رفتم گفتم دكتر جان نداشتيم برگرد خانه خنده ام گرفته بود ساعت 1 رفتم دانشگاه دكتر امشب شب كار است دايي علي شب با دو تا بچه كوچيكاش آمد خانه ما.

نوشته شده در: 1381-05-13 (22 سال 3 ماه 2 هفته پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس سابق PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک. تمرکزم بیشتر روی لاراول بود! الان از صفر مشغول مطالعات اقتصادی هستم.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

پست قبلی: شنبه 12/5/1381
پست بعدی: دوشنبه 14/5/1381

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.