صبح با دکتر رفتیم پادگان. بعد از اتمام نظافت آسایشگاه، خبر به بچه‌های ما رسید که ناقص کنید و ما ناقص کردیم. رفتیم بیرون دیدیم همه کامل هستند یعنی همه پوتین به پا دارند با کلاه و شلوار گتر کرده. چیزی به ما نگفتند که چرا ناقصید. یه کم رژه کار کردیم و رفتیم مسجد بعد از مسجد هم‌کلاس آموزشی. عزیز زاده دوباره در میدان آمد به سراغ ما و در مورد ژ-۳ و تیراندازی و این‌جور چیزها توضیح داد. بعد هم آمدیم به یگان و اسلحه‌ها را نظافت کردیم. شب دوباره آمدم خانه.

کلاس بعد از ظهر را راستی شرکت نکردم علت هم این بود که احسان صادقیان به من گفت بیا با من مامور ملاقات شو و من چنین کردم. مامور ملاقات کسی است که دم دژبانی می‌ایستد و اگر کسی برای ملاقات بچه‌ها بیاید می‌آید و آن بچه مورد نظر را صدا می‌کند و ما مامور ملاقات یگان خود بودیم. البته کسی نیامد.

بعد از اتمام کار رفتیم بوفه و احسان صادقیان آب آلبالو گرفت و خوردیم. من هم یک جوراب گرفتم.

تیم فوتبال گردان ما که محسن طاهرنژاد هم در آن عضو است تیم گردان دیگری را که نمی‌دانم کدام بوده برده.

گفته‌اند که فردا می‌آییم به یگان‌ها و سؤال می‌کنیم اگر جواب دادید می‌روید به سه روز مرخصی در غیر این صورت سه روز تعطیلی را بازداشت خواهیم شد.

نوشته شده در: 1386-05-02 (17 سال 3 ماه 4 هفته پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس سابق PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک. تمرکزم بیشتر روی لاراول بود! الان از صفر مشغول مطالعات اقتصادی هستم.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.