نوشته شده به وسیلهی: Mohsen در 17 سال 5 ماه پیش تحت عنوان خاطرات-خدمت وبلاگ
امروز طبق معمول رفتیم سر منطقه نظافت که جلو هنگ باشد و آنجا را ردیف کردیم و آمدیم و اسلحه گرفتیم و با باقی بچهها رفتیم برای ورزش. دو و نیم دور دور میدان صبحگاه با اسلحه دویدیم که وحشتناک بود ولی خوشبختانه از عهدهاش برآمدم. بعد هم رفتیم به سر کلاس. البته در کلاس، دیگر درس نمیدهند و مینشینیم و مطالعه میکنیم برای امتحان فردا. شاهمرادی فرمانده هنگ ما هم آمد سر کلاس و در مورد سوالها توضیح داد و گفت ۴۰ تا سؤال است که ۳۳ تای آن تشریحی است و ۷ تای آن تستی که البته اصلاً مشکل نیست. خلاصه تا ظهر درس خواندیم.
بعد از ظهر ساعت ۲ داشتیم استراحت میکردیم که گفتند همه کامل کنند و ما هم پوتین پوشیدیم. بعد کل یگان را بغیر از بچههای سلف را، ساجدی برد در منطقه نظافت عمومی یعنی همان منطقه ما که چهارشنبه بعد از ظهرها روز ویژه تمیز کردن آن است. خلاصه ۸۰ نفری کل منطقه را لیسیدیم و کلی آشغال که ۱۰ سال آنجا مانده بود را جمع و جور کردیم و بعد رفتیم برای رژه. یک رژه جانانه رفتیم و آمدیم به یگان. ساجدی میگفت دهان فرمانده هنگ دوم بازمانده بود وقتی عروسکی میرفتیم! خلاصه واقعاً عالی بود.
مرخصی شبانه را استفاده کردم. لباسهایم را شستم و بعد خوابیدم. اصلاً هم درس نخواندم در خانه برای امتحان فردا.
من محسن هستم؛ برنامهنویس سابق PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک. تمرکزم بیشتر روی لاراول بود! الان از صفر مشغول مطالعات اقتصادی هستم.
برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.
در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.